سالهاست هنر در گوشهای غریب مانده است
تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۲۴۵۴۴۵
ایسنا/خراسان رضوی «الهه عباسیان» یکی از هنرمندان مینیاتوریست جنوب خراسان رضوی است که این روزها در سطح ملی کارهای ارزشمندی از او شاهدیم؛ او از کودکی با تماشا به نقاشیها و خطاطیهای پدرش با این هنر آشنا شده و دوران سختی را پشت سر گذاشته تا به یک مینیاتوریست مطرح در کشور تبدیل شود.
او که ۳۷ سال از عمر خود را سپری نموده، در کنار درس و تحصیل، نقاشی را به عنوان فعالیت اصلی خود برگزیده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی گفت: از سن ۵ سالگی قلممو به دست، زمینه تابلوهایی که پدرم کار میکرد را رنگ میزدم، حتی بسیاری مواقع شب تا صبح کنار دست پدرم عکسهای شهدایی را که میکشیدند، رنگآمیزی میکردم.
عباسیان اظهار کرد: در سن ۱۴ سالگی بدون اینکه از قبل به کسی اطلاع دهم اقدام به کشیدن تابلوی مادر و کودک کردم و این موجب شد مسیر زندگیام تغییر کند.
وی اظهار کرد: پس از اینکه تابلو نقاشی را به مادرم هدیه دادم، باورشان نمیشد من آن را کشیده باشم، وقتی تابلو را پدرم دید، گفتند اگر تا پایان سال نمایشگاه انفرادی برگزار نکنم دیگر دخترشان نیستم و من آخر همان سال اولین نمایشگاهم را برگزار کردم.
این هنرمند مینیاتوریست که هنوز نمیتوانست چهره افراد را بکشد، در آن نمایشگاه بسیاری از کارهایش مثل زن قالیباف فاقد چهره بود و به همین دلیل توانست خلاقیتی از خود ابداع کند.
او که همیشه کمکها و تشویقهای پدر و مادرش را پشت سرش داشت، موجب شد تا به طور جد وارد این هنر شود، اما او تنها هنرمند این خانه نبود؛ خواهرش یکی از خطاطان ماهر، برادر کوچکتر کاریکاتوریست و برادر بزرگترش دستسازها و ماکتهای مختلف را با چوب انجام میداد.
الهه عباسیان توانست در کنار نقاشی و خطاطی نی نوازی هم انجام دهد. او گفت: به دلیل تبحری که در این هنر داشتم اولین نی نواز در خراسان معرفی شدم که توانستم علاوه بر چندین اجرا در تالار وحدت به چهار کشور نیز دعوت شوم.
وی که توانست در کنار این هنرها، چندین جزء قرآن را هم حفظ کند، اظهار کرد: متأسفانه آنقدر غرق این هنر شده بودم که زیاد به درس توجهی نداشتم و بیشتر به تفریح و فراگیری بیشتر این هنر میپرداختم.
وی در پاسخ به این سؤال که چه سختیهایی در این مسیر همراهتان بود، عنوان کرد: وقتی هنر را در اولویت کارهایم قرار دادم رفتارهای والدینم با من سختگیرانهتر شد، به طوری که میخواستند مانع فعالیتم در این عرصه شوند ولی من برای اینکه بتوانم مسیر خود را در این راه ادامه دهم، توجهم را به خواندن درس جلب کردم بهطوریکه در آن سال شاگرد دوم کلاس شدم.
عباسیان تصریح کرد: سختیهای من زمانی شروع شد که میخواستم تغییر رشته داده و در رشته گرافیک ادامه تحصیل بدهم، هر چند مدت کمی میگذشت که این رشته به منطقه ترشیز آمده بود، ولی به دلیل عدم استقبال دانشآموزان این رشته حذف و من با یک شکست روبرو شدم.
وی افزود: هرچند با تلاشهایی که داشتم به دانشگاهی در مشهد راه یافتم ولی نمیتوانستم به هنر نزدیک شوم و مدرک آن را بگیرم و این مسیر سخت از ۱۷ تا ۲۴ سالگی ادامه داشت، گرچه رشته دانشگاهیام را دوست داشتم اما روح من درگیر هنر بود.
این مینیاتوریست ادامه داد: یادم نمیرود حدود یک سال میان برفهای آن زمان از احمدآباد تا حرم پیاده میرفتم و فقط نقش و نگارهای روی دیوارها را در ذهن میسپردم و ظهر آن طرحها را برای خودم میکشیدم.
وی ادامه داد: همزمان با انجام این کار با دارالقرآن حرم مطهر آشنا شدم، در آنجا خیلی به من کمک شد چون در آنجا تذهیب آموزش میدادند، یکی از روزها یکی از آثارم را به موزه حرم امام رضا(ع) بردم و بهعنوان اولین نفر اسم من را در موزه نوشتند.
عباسیان بیان کرد: گرچه کار هنری انجام میدادم اما چون مدرکی نداشتم همه دربها به رویم بسته بود، حتی برای رشته گرافیک دانشگاه مشکل داشتم و همیشه دنبال پیدا کردن راهی برای دریافت مدرک بودم، ولی در این مدت بیکار ننشستم، تذهیبکار کردم تا به تشعیر یا همان ساخت و پرداخت حاشیه قاب تصویر یا متن رسیدم و سفارش خانگی قبول میکردم.
وی خاطرنشان کرد: در مسابقات کشوری که دانشگاه برگزار کرد توانستم مقام اول را کسب کنم و این برایم بسیار عجیب بود، بعد از آن مقامهای زیاد دیگری داشتم و در اکثر آنها رتبه اول را به دست آوردم ولی چون مدرک مرتبط نداشتم کسی مرا قبول نداشت، این وضعیت تا سال ۱۳۸۷ ادامه داشت و مجدداً در آن سال به عنوان نخبه هنری دانشگاههای کشور انتخاب شدم.
این هنرمند مینیاتوریست در ادامه با بیان اینکه درد هنر و هنرمند زیاد است، گفت: بعید میدانم هنرمندی باشد و دردی نداشته باشد، متأسفانه شهر و کشور و محیطی که من در آن زندگی میکنم مدرکگرا است و اصلاً استعدادی را بدون مدرک قبول ندارد.
وی تصریح کرد: هیچکس درک نمیکند هنر و هنرمند، جامعه را لطیفتر نشان میدهد، سالهاست هنر در یکگوشه غریب مانده و نمیتوان حسابی روی آن باز کرد.
عباسیان با بیان اینکه هرچند در زمان تحصیل درس مهمتر از هنر است، ولی در این مدت فرهنگ خانوادهها تغییر کرده و به هنر اهمیت بیشتری میدهند، بیان کرد: با این وجود باز هم بستگی به معلمان دارد، هنوز نمیتوانیم بگوییم هنر همهگیر شده است.
وی با بیان اینکه خانوادهها همچنان به درس اهمیت بیشتری میدهند و به هنر بهعنوان یک تفریح نگاه میکنند این وضعیت تا وقتی از بالادست درست نشود، این فرهنگ خانوادهها تغییر نخواهد کرد.
وی در ادامه با بیان اینکه نقاشان هم میتوانند شاعران خوبی باشند، گفت: نقاشی روحی دارد که با قلممو جلوهگری میکند و گاهی اوقات آنقدر لطیف میشود که به شعر میرسد، زمانی که در منطقه ترشیز بودم شعر میگفتم و نفر اول شعرخوانی شدم حتی زمانی که برای مجریگری به تلویزیون دعوت شدم به دلیل شعرخوانی بود.
او تصریح کرد: هرچند در حوزه شعر کتابی ندارم اما مجموعه مینیاتورم بهزودی به چاپ میرسد، تلاش دارم رونمایی این کتاب را در شهر خودم کاشمر انجام دهم، البته کتاب دیگری را با موضوع درسنامهای با متد آموزشی و تکنیکهای خودم برای دانش آموزان در رده سنی ۵ تا ۱۲ سال در حال نوشتن و آمادهسازی دارم.
عباسیان که آماری از آثار خلقشدهاش ندارد، ادامه داد: به جز سال اول که طرحهایم شبیهسازی بود، سایر طرحها همه از ذهن خودم است و هیچ طرحی شبیه نقاشان دیگر نیست.
این هنرمند در خصوص درآمد این هنر اظهار کرد: کسانی که از هنر و مینیاتور سررشته دارند، ارزش و قیمتهای خوبی برای آن اعلام میکنند.
وی هرچند اوایل کارش در مدرسه، آموزشگاه، مهدها و دبیرستان تدریس میکرد و تعلیمات دینی و قران آموزش میداد، اما در کنار آن هنر هم کار میکرد بهطوریکه در حال حاضر هنرجویانی بین دانشآموزان دارد که فوقالعاده علاقهمند هستند.
عباسیان در ادامه به مقامهایی که تاکنون کسب کرده اشاره و افزود: در نقاشیهای مداد رنگی، آب رنگ و رنگروغن بیش از ۵۰ مقام دارم، در سال ۸۶ و ۸۸ در بین دانشگاههای کشور به عنوان نخبه هنری انتخاب و در سال ۱۴۰۰ بهعنوان استعدادهای درخشان جزو ۱۲ نفر اول کشور شدم، در کتاب هنرمندان معاصر ایرانزمین اثرم تأیید و به ثبت رسید و در جشنواره نماز در دو مقطع دو سال پیدرپی مقام اول کشوری را به دست آوردم.
وی در پایان با تقدیر از پدرش بهعنوان استاد اصلیاش که جوانیش را بهپای او گذاشت، گفت: از زمانی که نقاشی را شروع کردم خانوادهام در کنار من بودند. تمام سبکها را کار کردهام ولی سبک استاد فرشچیان با روح من تناسب دارد و روش ایشان را ادامه میدهم.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: استانی شهرستانها هنرمند هنر مینیاتور نمایشگاه هنري نقاشي منطقه ترشیز استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی علمی و آموزشی استانی شهرستانها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۲۴۵۴۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رازهای نقاشی مرگ سقراط
افلاطون در رساله فایدون واپسین لحظات زندگی سقراط فیلسوف بزرگ یونان باستان را چنین روایت میکند: پس از خطابه دفاعیه علیه محکمهای که خواستار مجازات مرگ برای او شده بود به شاگردانش میگوید: نگران من نباشید، شما فقط جسم منرا در خاک خواهید گذاشت. سپس در میان اشک و غوغای یاران و حتی اندوه زندانبان جام شوکران را از شاگردش کریتو گرفته و مینوشد. مایع زهرآگین بهسرعت بدنش را سست کرده، چشمانش بیحرکت مانده و او مرگ را پذیرا میشود، تا درسی برای زندگی دیگران باشد.
به گزارش ایرنا، پرسشهای سیاسی و فلسفی سقراط شهروندان آتن را به تردید در حقیقت خدایان پانتئون و اصالت ارزشها در اخلاق یونانیان فرامیخواند. او بخاطر این پنداشتها به ناباوری نسبت به خدایان و فاسد کردن جوانان متهم شد که مجازاتش مرگ بود؛ مطابق رسم زمانه با نوشیدن جامزهر. سقراط بیمناقشه حکم قضات را پذیرفت و حتی شاگردانی را که وی را به نوشتن تقاضای عفو و یا فرار از آتن تشویق میکردند، بهشدت سرزنش کرد. صحنه واپسین دم حیات او تا لحظه نوشیدن جام شوکران، بارها توسط هنرمندان مختلف به تصویر کشیده شده که یادمانیترین آنها اثر چشمگیر نقاش نئوکلاسیک فرانسوی ژاک لوئی داوید است باعنوان مرگ سقراط (La Mort de Socrate) که حالا در موزه متروپلیتن نیویورک نگهداری میشود.
داوید این نقاشی ۱۳۰ در ۱۹۶ سانتیمتری را بدون التزام دقیق به روایت افلاطون و برمبنای نگاهی ستایشآمیز به سقراط برای پذیرش شجاعانه مرگ خلق کرد تا تصویری حماسی از عزت و کرامت باشد. در مرکز صحنه سقراط با ردای سفید و در هیبتی قهرمانانه روی تخت نشسته با قامتی استوار دست راستش را برای گرفتن جام سرخ شوکران دراز کرده است. او با دست چپ به بالا اشاره میکند؛ به آسمان و جهان پس از مرگ. بدینسان در آخرین دقایق عمر نیز از موعظه و خطابه باز نمیایستد؛ ترجیح میدهد بمیرد، اما از باورها و تعالیم خود دست نکشد. این آخرین درس اوست برای شاگردانی که پیرامون وی در اندوه و اضطراب بسر میبرند.
افلاطون، شاخصترین آنها، غمزده و سر در گریبان، جلوی تخت نشسته و پشتبه صحنه وقوع تراژدی را انتظار میکشد. مرد جوانی که فنجان شوکران را بسوی سقراط گرفته، از شدت تأثر روی برگردانده تا شاهد نوشیدن زهر توسط فیلسوف نباشد. مرد دیگری دست روی زانوی او گذاشته تا شاید وی را از اینکار منصرف سازد. دیگرانی که تاب دیدن صحنه را ندارند، در عمق دالانی درحال دور شدن هستند. مضمون اصلی صحنهپردازی، تمجید از رویکرد فیلسوف به مرگ است و ابراز همبستگی با او که مرگ را نه پایان هستی، بلکه سویه دیگری از زندگی میپندارد.
ژاک لوئی داوید نقاش برتر زمانه خویش بود و در آثار تماشاییاش روایتهای تاریخی را با فلسفه روشنگری در میآمیخت تا متفکرانهترین نمونههای نقاشی آکادمیک را پدید آورد. زبان تصویری او فاخر متناسب با علائق طبقه اشراف فرانسه بود، لیکن برای قاطبه مردم نیز قابل فهم و عمیقاً الهامبخش بود. شاگردان وی، بعدها از سبک کلاسیک و روایتهای سخت و محکم آن فاصله گرفته به سوی امواج پرشور هنر رمانتیک رفتند. آثار او طلایهدار تمدن مدرن بودند، آکنده از بشارتهای اخلاقی و روح انقلابی. در فرانسه او نقاش محبوب سه رژیم پیاپی بود؛ ابتدا در دربار لوئی شانزدهم سپس در عصر انقلاب و نهایتاً در دوره امپراطوری ناپلئون بناپارت. هر سه رژیم از آثار تاثیرگزار وی برای تبلیغ مشروعیت و اقتدار خویش بهره میگرفتند، اما در نهایت به اتهام خیانت به زندان انداخته شد.
نقاشی مرگ سقراط دو سال قبل از انقلاب کبیر فرانسه خلق شد و القاگر حس مقاومت در برابر بیعدالتی، پیامآور روشنگری و فداکاری قهرمانانه بود. داوید در روند انقلاب فعالانه شرکت داشت و تصاویری از نمادهای شجاعت و ایثار خلق کرد. او سالهای پایانی عمرش را در بیماری و تبعید گذراند. وساطتها برای بازگشت او به فرانسه بهثمر ننشست تا اینکه در ۱۸۲۵ در بروکسل از دنیا رفت. در ۲۰۰مین سالگرد انقلاب (۱۹۸۹) دولت فرانسه تلاش کرد بقایای داوید را به کشورش بازگرداند، اما دولت بلژیک با این استدلال که قبر او بنایی تاریخی است، از اینکار امتناع ورزید.